- متوقع
- کسی که از دیگری چیزی توقع دارد، توقع دارنده، خواهش کننده
معنی متوقع - جستجوی لغت در جدول جو
- متوقع
- آرزو شده، مورد انتظار، منظور
- متوقع ((مُ تَ وَ قِّ))
- امیدوار، چشم دارنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نالنده از درد، دردمند
پرهیز کننده، آگاه و هوشیار
برافروزنده، بر افروخته، فروزان
آنچه واقع شده، آنچه به وقوع پیوسته، واقعه
ایستاده، در یک جا مانده، کسی که بر چیزی درنگ کند، درنگ کننده، حیران، عاجز، درمانده
اتفاق و حادثه و سانحه، ماجرا و گزارش و رویداد
ایستاده
فروزان، برافروخته
زبردستی کننده
فرا خنده گسترنده گسترده فراخ نشیننده، با وسعت: این بنده ثناگر متوقع است و مجال امیدش متوسع
پرهیزکار و پارسا
باوسعت، وسیع
پارسا، پرهیزگار
Halting
Fervid
interrompido
fervoroso
stockend
glühend
przerywany
gorliwy
прерывающийся
горячий
зупинений
запальний
haltend
vurig
interrumpido