- مادام
- تا هنگامیکه
معنی مادام - جستجوی لغت در جدول جو
- مادام
- دائم، پیوسته، مدام
خانم، بانو
مادام که: تا وقتی که، تا زمانی که
- مادام
- تا وقتی که، تا زمانیکه بی بی، خانم، بانو، خاتون، بیگم، بانو
- مادام
- تا وقتی که، تا زمانی که
- مادام
- خانم، بانو، در خطاب به بانوان شوهردار غیر مسلمان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دامی که از موی دم اسب درست میکنند و بر راه پرندگان مینهند تله دام، پرنده ای که نزدیک دام می بندند تا پرندگان دیگر بهوای او در دام افتند خروهه ملواح
درختی از تیره گل سرخیان که سر دسته بادامیها است. گلها و برگهایش شبیه گلها و برگهای درخت هلو است. گلها شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ و 25 تا 30 پرچم است، چشم محبوب: ئهانت پسته و چشمانت بادام، مقدار اندک اندازه کم: یک بادام نان. یا بادام زمینی. سعد سلطانی، پسته زمینی
بسیار اقدام کننده، پیش رونده، دلاور
میوه ای کوچک، کشیده و تقریباً بیضی شکل با دو نوع تلخ و شیرین که روغن آن مصرف دارویی دارد، گیاه درختی این میوه با برگ های باریک و گل های صورتی، کنایه از چشم معشوق
بادام کوهی: ارژن
بادام کوهی: ارژن
از مادوم تازی نانخورش
پیشگام، دلاور، جنگی رزمنده بسیار اقدام کننده، بسیار پیش آینده پیش رونده. یا مقدام لشکر. فرمانده صاحب منصب: (طایفه شیران را در جمله شیری آوردند که او را شهریار گفتندی. ملک از دیگران که مقدمان و مقدامان لشکر بودند بتقدیم و تمکین او را ممیز گردانید) (مرزبان نامه. 1317 ص 187)
درخت یا درختچه ای از تیره گل سرخیان با میوه ای که تازه اش سبز و کرکدار است ولی به تدریج پوستش سخت می شود که مغز آن شیرین، خوراکی و روغن دار است
دامی که از موی دم اسب برای گرفتن پرندگان درست می کنند، پرنده ای که نزدیک دام می بندند تا پرندگان دیگر به هوای او در دام بیفتند، حیله، نیرنگ، پایدام
پای دام، تله، دام، نوعی دام که از موی دم اسب درست کنند و در زمین بگسترانند تا پای پرندگان در آن گیر کند، مرغی که صیاد در کنار دام ببندد تا مرغان دیگر به هوای او در دام بیفتند، هر نوع حیله و نیرنگی که برای فریب دادن کسی به کار ببرند
همیشه، همیشگی، دائم، می، شراب
آنچه با نان خورده می شود، نان خورش
باران پیوسته، می و شراب، باده، همیشگی، پیوسته
تا هنگامی که
همیشگی
تا وقتی که، تا زمانی که
تا زنده است، در مدت زندگی
تا زمانی که زنده باشد، در طول عمر
مادام الحیات در فارسی: تا زنده است