- لییدن
- خائیدن، جاویدن، جویدن
معنی لییدن - جستجوی لغت در جدول جو
- لییدن
- خاییدن
برای مثال مسعود سعد چند لیی ژاژ / چه فایده ز ژاژ لییده (مسعودسعد۱ - ۲۴۶)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر خوردن، لیز خوردن، لغزیدن
نالیدن، زوزه کشیدن، برای مثال پنجه در صید برده ضیغم را / چه تفاوت کند که سگ لاید (سعدی - ۱۴۶) ، هرزه گفتن
له شدن، کوبیده شدن، ضایع شدن میوه
سخن لاف و گزاف گفتن، هرزه گویی کردن
لق شدن، جنبیدن و تکان خوردن چیزی در جای خود
زبان به چیزی مالیدن، با زبان چیزی را پاک کردن
لم دادن، تکیه دادن، پشت دادن به بالش و دراز کشیدن
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)، نالیدن
هرزه گویی کردن
دو کناره دو سوی
لک رفتن لکه رفتن
نااستوار بودن در جای خود و جنبیدن (چنانکه تخم مرغ فاسد یا دندان کرم خورده)
جنبیدن در جای خود پس از استواری، لغ لغ کردن
لیسیدن
تکیه دادن
زبان به چیزی مالیدن
جاویده خاویده خاییده
له شدن
lamber
lecken
лизать
лизати