جدول جو
جدول جو

معنی لقیدن

لقیدن((لَ دَ))
لغیدن، نااستوار بودن در جای خود، جنبیدن
تصویری از لقیدن
تصویر لقیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لقیدن

لقیدن

لقیدن
نااستوار بودن در جای خود و جنبیدن (چنانکه تخم مرغ فاسد یا دندان کرم خورده)
فرهنگ لغت هوشیار

لقیدن

لقیدن
لَغّیدن. جنبیدن چنانکه تخم مرغی تباه را چون بجنبانی. جنبان بودن چیزی بجای خویش که جنبانی در آن طبیعی یا مطبوع و خوش آیند نباشد. جنبیدن چیزی که باید استوار و محکم باشد. جنبیدن به علت نااستواری یا تباهی و فساد، چنانکه دندان در دهان یا میخ در چوب و غیره: این میخ می لقد. این دیرک می لقد
لغت نامه دهخدا

پلقیدن

پلقیدن
بیرون زدن چیزی از جای خود چون چشم در بعضی بیماریها بیرون جستن بر آمدن بر جستن بیرون خزیدن جحظ
فرهنگ لغت هوشیار