معنی لهیدن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لهیدن
لهیدن
- لهیدن
- له شدن. (یک مصدر بیشتر ندارد و گویا امر هم ندارد). خرد و خاکشی شدن. له و په شدن. له و لورده شدن
لغت نامه دهخدا
هلیدن
- هلیدن
- هشتن، گذاشتن، اجازه دادن
ترک کردن، رها کردن، واگُذاشتَن، وانَهادَن، واهِشتَن، واهَلیدَن، بِدرود گُفتَن، چَپ دادَن، یَلِه کَردَن برای مِثال چو گرگ ستمگر به دامت فتد / هلیدن نباشد ز رای و خرد (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۹)
فرهنگ فارسی عمید