جدول جو
جدول جو

معنی لاییدن

لاییدن((دَ))
لاف زدن، زوزه و ناله کردن سگ
تصویری از لاییدن
تصویر لاییدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لاییدن

لاییدن

لاییدن
نالیدن، زوزه کشیدن، برای مِثال پنجه در صید برده ضیغم را / چه تفاوت کند که سگ لاید (سعدی - ۱۴۶)، هرزه گفتن
لاییدن
فرهنگ فارسی عمید

لاییدن

لاییدن
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)، نالیدن
فرهنگ لغت هوشیار

لاییدن

لاییدن
لائیدن. نالیدن. (برهان). عوعو کردن سگ:
حقوق خدمت و آنچ از نظایر اینست
که شرح قاعده آن زبان بفرساید
شروع می نکنم اندر آن که تا لطفت
نگویدم که فلانی دراز می لاید.
کمال اسماعیل.
پنجه در صید برده ضیغم را
چه تفاوت کند که سگ لاید.
سعدی.
، هرزه گوئی کردن. هرزه چانگی کردن:
ملامتم مکنید ار دراز میلایم
بود که کشف شود حال بنده پیش شما.
مولوی.
- امثال:
سگ لاید و کاروان گذرد.
سگ لاینده گیرنده نباشد.
رجوع به لائیدن شود
لغت نامه دهخدا

پاییدن

پاییدن
نگاهبانی کردن حراست کردن در نظر داشتن مواظب بودن، توقف کردن بودن ایستادن ماندن درنگ کردن، ثبات و دوام داشتن مدام بودن جاوید بودن قایم بودن، منتظر بودن چشم داشتن، پایداری کردن پا فشردن، بقا زیستن ماندن، قسمت کردن بخشیدن، مهم شمردن وزن نهادن، رصد کردن و مراقبت کردن: (پاییدن وقت) و (پاییدن ستاره) و (بپای تا بدایره اندر آید) (التفهیم 64) و (بپای ارتفاع آفتاب را) (التفهیم 313) -10 ملتفت و متوجه بودن
فرهنگ لغت هوشیار