جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لیبیدن

زیبیدن

زیبیدن
شایسته بودن، سزاوار بودن، برای مِثال گر سیستان بنازد بر شهرها عجب نیست / زیرا که سیستان را زیبد به خواجه مفخر (فرخی - ۱۸۷)، خوبی و آراستگی داشتن، برازیدن، شایسته و برازنده بودن چیزی برای چیز دیگر مثل لباس به تن انسان
زیبیدن
فرهنگ فارسی عمید

شیبیدن

شیبیدن
لرزیدن، تپیدن، فریفته شدن، شیفته شدن، آشفته شدن، درهم شدن، آمیخته شدن
شیبیدن
فرهنگ فارسی عمید