معنی لَازَمَ - جستجوی لغت در جدول جو
لَازَمَ
مفید بودن، لازم است
ادامه...
مُفید بودَن، لازِم اَست
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وَازَنَ
متعادل کردن، او متعادل شد، تعادل برقرار کردن
ادامه...
مُتِعادِل کَردَن، او مُتِعادِل شُد، تَعَادُل بَرقَرار کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
هَزَمَ
شکست دادن، شکست خورد، سرنگون کردن
ادامه...
شِکَست دادَن، شِکَست خُورد، سَرنِگون کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
لَحَمَ
لحیم کردن، گوشت
ادامه...
لَحیم کَردَن، گوشت
دیکشنری عربی به فارسی
لَطَمَ
سیلی زدن
ادامه...
سیلی زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَزَمَ
بسته بندی کردن، او بسته بندی کرد
ادامه...
بَستِه بَندی کَردَن، او بَستِه بَندی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
عَزَمَ
اراده داشتن، عزم
ادامه...
اِرادِه داشتَن، عَزم
دیکشنری عربی به فارسی
جَزَمَ
آشکار کردن، او تأکید کرد
ادامه...
آشکار کَردَن، او تَأکید کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
نَازَعَ
مجادله کردن، او مناقشه کرد
ادامه...
مُجادِلِه کَردَن، او مُناقِشِه کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
أَلزَمَ
تحمیل کردن، او موظّف شد، مجبور کردن
ادامه...
تَحمیل کَردَن، او مُوَظَّف شُد، مَجبور کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
غَازَلَ
دست انداختن، او معاشقه کرد
ادامه...
دَست اَنداختَن، او مُعاشِقِه کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
لَاحَظَ
متوجّه شدن، متوجّه شد
ادامه...
مُتِوَجّه شُدَن، مُتِوَجِّه شُد
دیکشنری عربی به فارسی
لَوَّمَ
سرزنش کردن
ادامه...
سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
زَمزَمَ
خر خر کردن، زمزم
ادامه...
خِر خِر کَردَن، زَمزَم
دیکشنری عربی به فارسی
جَازَفَ
جرأت داشتن، او ریسک کرد، ماجراجویی کردن
ادامه...
جُرأت داشتَن، او ریسک کَرد، ماجَراجویی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَاكَمَ
دسیسه کردن، فرماندار
ادامه...
دَسیسِه کَردَن، فَرماندار
دیکشنری عربی به فارسی
لَامَ
سرزنش کردن، او سرزنش کرد، انتقاد کردن
ادامه...
سَرزَنِش کَردَن، او سَرزَنِش کَرد، اِنتِقاد کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی