معنی زَمزَمَ
زَمزَمَ
خر خر کردن، زمزم
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با زَمزَمَ
أَلزَمَ
أَلزَمَ
تَحمیل کَردَن، او مُوَظَّف شُد، مَجبور کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
صَمَّمَ
صَمَّمَ
طَرّاحی کَردَن، او مُصَمَّم بود
دیکشنری عربی به فارسی
لَازَمَ
لَازَمَ
مُفید بودَن، لازِم اَست
دیکشنری عربی به فارسی
جَزَمَ
جَزَمَ
آشکار کَردَن، او تَأکید کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
عَزَمَ
عَزَمَ
اِرادِه داشتَن، عَزم
دیکشنری عربی به فارسی
رَزَمَ
رَزَمَ
بَستِه بَندی کَردَن، او بَستِه بَندی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
زَعَمَ
زَعَمَ
اِدِّعا کَردَن، او مُدَّعی شُد
دیکشنری عربی به فارسی
زَحَمَ
زَحَمَ
اِزدِحام کَردَن، اِزدِحام
دیکشنری عربی به فارسی
هَزَمَ
هَزَمَ
شِکَست دادَن، شِکَست خُورد، سَرنِگون کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی