معنی جَزَمَ
جَزَمَ
آشکار کردن، او تأکید کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با جَزَمَ
جَزَرَ
جَزَرَ
قَصّابی کَردَن، ناوشِکَن
دیکشنری عربی به فارسی
جَثَمَ
جَثَمَ
نِشَستَن، سوف، چَمبیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَزَمَ
عَزَمَ
اِرادِه داشتَن، عَزم
دیکشنری عربی به فارسی
رَزَمَ
رَزَمَ
بَستِه بَندی کَردَن، او بَستِه بَندی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
هَزَمَ
هَزَمَ
شِکَست دادَن، شِکَست خُورد، سَرنِگون کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَلزَمَ
أَلزَمَ
تَحمیل کَردَن، او مُوَظَّف شُد، مَجبور کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَسَمَ
بَسَمَ
لَبخَندیدَن، دَر یِک لَبخَند
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَمَ
حَلَمَ
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری عربی به فارسی
حَكَمَ
حَكَمَ
قِضاوَت کَردَن، حُکومَت کَردَن، مَحکوم کَردَن، حُکم دادَن
دیکشنری عربی به فارسی