معنی غَازَلَ
غَازَلَ
دست انداختن، او معاشقه کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با غَازَلَ
غَزَلَ
غَزَلَ
گول زَدَن، نَخ
دیکشنری عربی به فارسی
بَادَلَ
بَادَلَ
مُبادِلِه کَردَن، او مُبادِلِه کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
تَنازَلَ
تَنازَلَ
تَسلِیم کَردَن، چِشم پوشی
دیکشنری عربی به فارسی
جَازَفَ
جَازَفَ
جُرأت داشتَن، او ریسک کَرد، ماجَراجویی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَامَلَ
عَامَلَ
عامِل بودَن، عامِل
دیکشنری عربی به فارسی
عَادَلَ
عَادَلَ
مُعادِل بودَن، مُنصِفانِه، نُرمال کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
قَاتَلَ
قَاتَلَ
نَبَرد کَردَن، قاتِل، جَنگیدَن، کُشتی گِرِفتَن
دیکشنری عربی به فارسی
لَازَمَ
لَازَمَ
مُفید بودَن، لازِم اَست
دیکشنری عربی به فارسی
غَسَّلَ
غَسَّلَ
غُبار پاشیدَن، شُستَن، پاکسازی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی