جدول جو
جدول جو

معنی لویز - جستجوی لغت در جدول جو

لویز
سرکش
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آویز
تصویر آویز
(دخترانه)
هر چیز کوچک و قیمتی که به عنوان گردنبند، گوشواره، دستبند می آویزند، گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لوید
تصویر لوید
دیگ مسی بزرگ، پاتیل، برای مثال دهانی فراخ و سیه چون لوید / کز او چشم بیننده گشتی سپید (نظامی۵ - ۷۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لویش
تصویر لویش
لبیش، تکۀ ریسمانی که بر سر چوب بسته شده و هنگام نعل کردن اسب لب او را در حلقۀ ریسمان می گذارند و می پیچند تا آرام بایستد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لویی
تصویر لویی
لوخ، نوعی نی با گل های پرزدار که در آب می روید که در ساختن حصیر، پرده های حصیری و کارهای ساختمانی به کار می رود، لوئی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوزی
تصویر لوزی
به شکل بادام، بادامی، در ریاضیات شکلی که اضلاع روبروی آن موازی، دو زاویۀ حاده و دو زاویۀ منفرجه دارد، لوزینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلویز
تصویر جلویز
رشته، کمند، مفسد، غماز، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لویر
تصویر لویر
پیش آمدگی زمین در کنارۀ گودال، پشته، تپه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مویز
تصویر مویز
انگور خشکیده، انگور سیاه خشک شده، کشمش، سکج، سیج، زبیب، هولک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کویز
تصویر کویز
کنج، گوشۀ خانه
قفیز، آستانۀ تحمل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آویز
تصویر آویز
آنچه از چیز دیگر آویخته شده باشد، زیورآلاتی مانند گوشواره، گردن بند، دستبند و امثال آن، آویخته شده، بن مضارع آویختن،
پسوند متصل به واژه به معنای آویزنده مثلاً دست آویز، دل آویز، گلاویز،
پسوند متصل به واژه به معنای آویخته شده مثلاً حلق آویز، جنگ، پیکار، نبرد، برای مثال غمین گشت و آهنگ آویز کرد / از آن پس که از جنگ پرهیز کرد (فردوسی۲ - ۴۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
نام قسمی گل با ساقی باریک بطول نیم گز و کمتر و برگی سخت سبز وشبیه ببرگ نعناع و گلی چون گل انار، منشور و جز آن از بلور و مانند آن که بر جارها و لاله ها و چلچراغها آویخته است زینت را، آنچه از احجار کریمه چون الماس و زمرد و مانند آن که بر حلقۀ گوشواره آویزند، جنگ، پیکار، مبارزت، نبرد، درآویختن با خصم، زد و خورد:
بیفشرد ران رخش را تیز کرد
برآشفت و آهنگ آویز کرد،
فردوسی،
برانگیخت از جای شبدیز را
تن و جان بیاراست آویز را،
فردوسی،
چهل روز با لشکر آویز بود
گهی رزم و گه روی پرهیز بود،
فردوسی،
غمین گشت و آهنگ آویزکرد
از آن پس که از جنگ پرهیز کرد،
فردوسی،
با شیر و پلنگ هرکه آویز کند
آن به که ز تیر فقر پرهیز کند،
؟ (از تاریخ بیهقی)،
دگر ره شد آهنگ آویز کرد
برآورد گرد اسب را تیز کرد،
اسدی،
چرخ رابا حاسدت آویز باد
بخت را با دشمنت پیکار باد،
مسعودسعد،
- گریز و آویز، آویز و گریز، جنگ و گریز: اشکانیان در گریز و آویز بس استاد بودند، و رجوع به ’آویز و گریز’ شود،
، منگوله، شرّابه، پش، فش
لغت نامه دهخدا
(تَ حَرْ رُ)
بادام آگندن در خرما. (ازاقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
در کلمات مرکّبه چون دست آویز، به معنی وسیله و بهانه، و دل آویز، و گلاویز مخفف آویزنده است:
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم،
سعدی
لغت نامه دهخدا
(لَ وی زَ)
نام دختری که با هابیل از یک شکم بود چنانکه اقلیما با قابیل. (برهان)
لغت نامه دهخدا
ریسمانی که بشکل حلقه برسرچوبی نصب کنند و اسب و خر چموش را در آن حلقه نهند و بتابند تا حرکات ناپسند نکنند: پیش آرد هی هی و هیهات را و ز لویشه پیچد او لبهات را (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
بادامی، بصورت بادام، چهارضلعی که زوایای آن به خلاف مربع قائمه نیست اما اضلاع برابر دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مویز
تصویر مویز
قسمی از انگور که خشک کرده نگاهدارند کشمش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوید
تصویر لوید
دیگ سرگشاده، پاتیل بزرگ مسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزیز
تصویر لزیز
هوشمند، دانا
فرهنگ لغت هوشیار
هر ته از پارچه ولباس لای تاه تو. یا یک لویه. یک تا یک لا: جامه جنگ تو یک لویه همی گفت که خصم نطفه را در رحم از جمله ایتام گرفت. (انوری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواز
تصویر لواز
بادام فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کویز
تصویر کویز
گوشه خانه، کنج خانه
فرهنگ لغت هوشیار
در کلمات مرکب بمعنی آویزنده آید: دست آویز دل آویز گلاویز، منشور و غیر آن از بلور و مانند آن که بر جارها و لاله ها و چلچراغها آویزند برای زینت، آنچه از احجار کریمه مانند الماس و زمرد و غیره بر حلقه گوشواره آویزند، جنگ پیکار نبرد. یا آویز و گریز. جنگ کردن در حال عقب نشینی جنگ و گریز، منگوله شرابه پش فش، گیاهی از تیره موردیها جزو جدا گلبرگها که بطور زینتی کاشته میشود و گل آن برنگ قرمز و بشکل زنگ است گل آویز گل گوشواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلویز
تصویر جلویز
کمند مقود، مفسد غمار، برگزیده منتخب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلویز
تصویر جلویز
((جَ))
کمند، مقود، مفسد، غمار، برگزیده، منتخب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آویز
تصویر آویز
((تِ))
در ترکیب با برخی کلمات معنی آویزنده می دهد، دست آویز، دل آویز، جنگ، نبرد، جواهری که بر حلقه گوشواره بیاویزند، بلور و مانند آن که برای زینت به چلچراغ بیآویزند، منگوله، شرابه، گیاهی زینتی با گل های قرمز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کویز
تصویر کویز
((کَ))
کنج و گوشه خانه، پیمانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لویه
تصویر لویه
((یَ یا یِ))
هر تا از پارچه و لباس، لای، تاه، تو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوید
تصویر لوید
((لَ))
دیگ مسی بزرگ
فرهنگ فارسی معین
((لُ))
چهار ضلعی که چهار ضلعش برابر است و زاویه های مقابل آن دو به دو مساوی باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مویز
تصویر مویز
((مَ))
انگور خشک شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نویز
تصویر نویز
((نُ یْ))
صدای بیش از حد هواگرد که موجب آزار باشد، سر و صدا (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جلویز
تصویر جلویز
مفسد
فرهنگ واژه فارسی سره
سرکشی کردن، مخالف عقیده و یا عمل دیگری کار کردن، بدمستی
فرهنگ گویش مازندرانی