نام قسمی گل با ساقی باریک بطول نیم گز و کمتر و برگی سخت سبز وشبیه ببرگ نعناع و گلی چون گل انار، منشور و جز آن از بلور و مانند آن که بر جارها و لاله ها و چلچراغها آویخته است زینت را، آنچه از احجار کریمه چون الماس و زمرد و مانند آن که بر حلقۀ گوشواره آویزند، جنگ، پیکار، مبارزت، نبرد، درآویختن با خصم، زد و خورد: بیفشرد ران رخش را تیز کرد برآشفت و آهنگ آویز کرد، فردوسی، برانگیخت از جای شبدیز را تن و جان بیاراست آویز را، فردوسی، چهل روز با لشکر آویز بود گهی رزم و گه روی پرهیز بود، فردوسی، غمین گشت و آهنگ آویزکرد از آن پس که از جنگ پرهیز کرد، فردوسی، با شیر و پلنگ هرکه آویز کند آن به که ز تیر فقر پرهیز کند، ؟ (از تاریخ بیهقی)، دگر ره شد آهنگ آویز کرد برآورد گرد اسب را تیز کرد، اسدی، چرخ رابا حاسدت آویز باد بخت را با دشمنت پیکار باد، مسعودسعد، - گریز و آویز، آویز و گریز، جنگ و گریز: اشکانیان در گریز و آویز بس استاد بودند، و رجوع به ’آویز و گریز’ شود، ، منگوله، شرّابه، پش، فش