جدول جو
جدول جو

معنی لرزاننده - جستجوی لغت در جدول جو

لرزاننده
تکان دهنده، به لرزآورنده
تصویری از لرزاننده
تصویر لرزاننده
فرهنگ فارسی عمید
لرزاننده
(لَ نَنْ دَ / دِ)
آنکه لرزاند. که لرزاند. که بلرز آرد
لغت نامه دهخدا
لرزاننده
آنکه بلرزاند کسی که بلرز در آورد
تصویری از لرزاننده
تصویر لرزاننده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترکاننده
تصویر ترکاننده
آنکه چیزی را بترکاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخاننده
تصویر چرخاننده
کسی که چیزی را بچرخاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
کسی یا چیزی که دیگری را بترساند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
گردش دهنده، چرخاننده، کنایه از تغییردهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
کسی که چیزی را بسوزاند، آنچه چیزی را بسوزاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریاننده
تصویر گریاننده
کسی که دیگری را بگریاند، چیزی که باعث گریه شود
فرهنگ فارسی عمید
(لَ نَنْ دَ / دِ)
لخشاننده
لغت نامه دهخدا
تصویری از لوچاننده
تصویر لوچاننده
آنکه چشم خود را کج و کوله کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوغاننده
تصویر لوغاننده
دوشاننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیزانیده
تصویر لیزانیده
سرداده لغزانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنباننده
تصویر لنباننده
بالقمه های بزرگ نیم خاییده فرو برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغزانیده
تصویر لغزانیده
بلغزیدن واداشته سر داده لیز داده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمباننده
تصویر لمباننده
بالقمه های بزرگ نیم خاییده فرو برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزانیدن
تصویر لرزانیدن
لرزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
آنکه میگرداند، محول، مدبر، مقلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
آنکه یا آنچه بسوزاند محرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
آنکه دیگری را بترساند و بخوف اندازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرخاننده
تصویر چرخاننده
کسی که چیزی را بچرخاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریاننده
تصویر گریاننده
آنکه یا آنچه بگریاندگریه آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغزاننده
تصویر لغزاننده
آنکه کسی یا چیزی را بلغزاند. لغزانی. لغزان بودن ملاست لیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
((گَ نَ دِ))
کسی که اداره کارها را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لرزانیدن
تصویر لرزانیدن
((لَ دَ))
به لرزه درآوردن، لرزاندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
((تَ نَ دِ))
آن که دیگری را بترساند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
اپراتور، مدیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
Intimidating, Intimidator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
Caustic, Stinging
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
устрашающий , запугиватель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
едкий , жгучий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
einschüchternd, Einschüchterer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
ätzend, stechend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
лякаючий , залякувач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
їдкий , пекучий
دیکشنری فارسی به اوکراینی