- لاسیدن
- لاس زدن ملاعبه کردن (با دختر یا زنی)
معنی لاسیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- لاسیدن
- لاس، لاس زدن، از پی ماده رفتن حیوان نر، دست به گونۀ زن یا دختری کشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پژمردن پژمریدن، رو بفساد نهادن و کهنه شدن میوه
پژمرده شدن و از طراوت افتادن گل و گیاه
التماس کردن
احتمال دادن
مضطرب و اندوهناک بودن
نالیدن، زوزه کشیدن، برای مثال پنجه در صید برده ضیغم را / چه تفاوت کند که سگ لاید (سعدی - ۱۴۶) ، هرزه گفتن
لوس شدن، چاپلوسی کردن، فروتنی کردن
لاف زدن، دعوی بی اصل کردن، برای مثال با خرابات نشینان ز کرامات ملاف / هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد (حافظ - ۲۵۸) ، خودستایی کردن
زبان به چیزی مالیدن، با زبان چیزی را پاک کردن
مضطرب شدن، بی تاب شدن، دلگیر شدن، اندوهناک شدن
لابه کردن، زاری کردن، فروتنی کردن، درخواست کردن
سفت شدن، منجمد شدن، بستن و سفت شدن روغن در روی چیزی
لاندن، افشاندن، تکانیدن، تکان دادن درخت که میوه های آن بریزد، گلاندن
پاس دادن، نگهبانی کردن، پاس داشتن، رعایت کردن، لمس کردن
تاراج کردن غارت کردن: ای پسر گر دل و دین راسفهالاش کنند توچو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش، (ناصر خسرو. 221) تباه کردن، تاراج و غارت کردن
خودستایی کردن: باخرابات نشینان ز کرامات ملاف هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. (حافظ. 85)
هزل و ظرافت کردن
جنبانیدن حرکت دادن
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)، نالیدن
زبان به چیزی مالیدن
لوس شدن
بستن منعقد شدن سفت شدن (روغن چربی) : روغن ماشین براثر هوای سرد ماسیده، ماست شدن شیر، صورت گرفتن تحقق یافتن: میان آنها آشتی نمی ماسد، یا ماسیدن چیزی برای کسی. فایده ای برای اوداشتن: بعد از این همه زحمت چیزی برای ما نمی ماسد (ماسه)
بیم داشتن هراسیدن: (من باتوبدی هیچ ندارم زبدیها چیزی نتوان گرتو همی هاس می هاس خ) (لفا)
خودستایی کردن، لاف و گزاف گفتن