جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لاغیدن

لاغیدن

لاغیدن
هزل و ظرافت کردن. (آنندراج). رجوع به لاغ و لاغ کردن شود
لغت نامه دهخدا

لاییدن

لاییدن
نالیدن، زوزه کشیدن، برای مِثال پنجه در صید برده ضیغم را / چه تفاوت کند که سگ لاید (سعدی - ۱۴۶)، هرزه گفتن
لاییدن
فرهنگ فارسی عمید

لافیدن

لافیدن
لاف زدن، دعوی بی اصل کردن، برای مِثال با خرابات نشینان ز کرامات ملاف / هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد (حافظ - ۲۵۸)، خودستایی کردن
لافیدن
فرهنگ فارسی عمید

لانیدن

لانیدن
لاندن، افشاندن، تکانیدن، تکان دادن درخت که میوه های آن بریزد، گُلاندَن
لانیدن
فرهنگ فارسی عمید

لاشیدن

لاشیدن
تاراج کردن غارت کردن: ای پسر گر دل و دین راسفهالاش کنند توچو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش، (ناصر خسرو. 221) تباه کردن، تاراج و غارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار