- قَلِيل
- اندک، کمی، کم، حدّاقلّ، ناکافی
معنی قَلِيل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کند، صریح
آگاه، دانستن
عالی، در
کم، کمی، باریک
پرشده، کامل
قدیمی
بد، زشت
ضامن، حامی
سنگین
قدرتمند، قوی، محکم
نگران بودن، اضطراب
کوتاه قد، کوتاه، کوتاه بین
تقسیم کننده، فاضلاب
نزدیک، بستن، قریب، مجاور، خویشاوند
لاغر، ناچیز
دراز، طولانی، بلند
بسیار، عالیه
ابزاری، به
دایره معارف، راهنمای، مدرک، راهنما، نشانه، اثباتی
بسیار مهمّ، عالی، عظیم
آشنا، محبّت آمیز، اهلی، اهلی بودن
بومی، اصیل، نمونه وار
شیوا، فصیح
بی کلام، سعادت
جانشین، جایگزین
آشکار، روشن، مشهود، شفّاف
بخیل، خسیس
خوش چهره، زیبا، دلربا، مطلوب
ترکیب، مخلوط
کلرزنی، ترشی
زوال، تجزیه و تحلیل