جمع واژۀ قامعه. هرچه که انسان را از خواهشهای طبع و نفس و هوی ̍ برکند و بازدارد و آن عبارت از امتدادات اسمائی و تأییدات الهی است برای اهل عنایت در سیر الی اﷲ. (از تعریفات)
جَمعِ واژۀ قامعه. هرچه که انسان را از خواهشهای طبع و نفس و هوی ̍ برکند و بازدارد و آن عبارت از امتدادات اسمائی و تأییدات الهی است برای اهل عنایت در سیر الی اﷲ. (از تعریفات)
جمع واژۀ قارعه، روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، یوم الجمع، روز شمار، روز درنگ، یوم الدین، روز وانفسا، فرجام گاه، روز پسین، یوم الحساب، یوم السبع، یوم التلاقی، رستخیز، روز امید و بیم، یوم القرار، رستاخیز، ستخیز، طامة الکبریٰ، یوم دین، روز بازپرس، روز رستاخیز، یوم الحشر، روز بازخوٰاست، یوم النشور، روز جزا، یوم التّناد، نشور
جمعِ واژۀ قارعه، روزِ قیامَت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، یومُ الجَمع، روزِ شُمار، روزِ دِرَنگ، یومُ الدین، روزِ وانَفسا، فَرجام گاه، روزِ پَسین، یومُ الحِساب، یومُ السَبع، یومُ التَلاقی، رَستَخیز، روزِ اُمید و بیم، یومُ القَرار، رَستاخیز، سَتخیز، طامة الکُبریٰ، یومُ دین، روزِ بازپُرس، روزِ رَستاخیز، یومُ الحَشر، روزِ بازخوٰاست، یومُ النُشور، روزِ جَزا، یومُ التَّناد، نُشور
ج لامعه و لامع. اثرهای روشن و پرتوهای درخشان. (غیاث). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: در اصطلاح صوفیه عبارت است از انوار ساطعه که لامع میشود به اهل رایات ازارباب نفوس ظاهره پس منعکس میشود از خیال به حس مشترک و مشاهده کرده میشود به حواس ظاهره. کذا فی لطائف اللغات. جرجانی آرد: انوار ساطعه تلمع لاهل البدایات من ارباب النفوس الضعیفه الظاهره فتنعکس من الخیال الی الحس المشترک فیصیر مشاهده بالحواس الظاهره فتری ان لهم انوارا کانوار الشهب و القمر و الشمس فیضی ماحولهم فهی اما عن غلبه انوار القهر و الوعید علی النفس فیضرب الی الحمره و اما عن غلبه انوار اللطف و الوعد فیضرب الی الخضره و النصوع. (تعریفات). ما ثبت من انوار التجلی و قتین و قریباً من ذلک. (تعریفات)
ج ِلامعه و لامع. اثرهای روشن و پرتوهای درخشان. (غیاث). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: در اصطلاح صوفیه عبارت است از انوار ساطعه که لامع میشود به اهل رایات ازارباب نفوس ظاهره پس منعکس میشود از خیال به حس مشترک و مشاهده کرده میشود به حواس ظاهره. کذا فی لطائف اللغات. جرجانی آرد: انوار ساطعه تلمع لاهل البدایات من ارباب النفوس الضعیفه الظاهره فتنعکس من الخیال الی الحس المشترک فیصیر مشاهده بالحواس الظاهره فتری ان لهم انوارا کانوار الشهب و القمر و الشمس فیضی ماحولهم فهی اما عن غلبه انوار القهر و الوعید علی النفس فیضرب الی الحمره و اما عن غلبه انوار اللطف و الوعد فیضرب الی الخضره و النصوع. (تعریفات). ما ثبت من انوار التجلی و قتین و قریباً من ذلک. (تعریفات)
جمع واژۀ صومعه. عبادتخانه های ترسایان. (غیاث اللغات) : و لولا دفع اﷲ الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع. (قرآن 40/22). چون قندیل عقیقین از صوامع رهابین تابان. (سندبادنامه ص 120). خرقه پوشان صوامع را دوتائی چاک شد چون من اندر کوی وحدت لاف یکتائی زدم. سعدی. چو نام او گذرد بر صوامع ملکوت بقدر مرتبه هر یک زجا بلند شوند. ؟
جَمعِ واژۀ صَوْمَعَه. عبادتخانه های ترسایان. (غیاث اللغات) : و لولا دفع اﷲ الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع. (قرآن 40/22). چون قندیل عقیقین از صوامع رهابین تابان. (سندبادنامه ص 120). خرقه پوشان صوامع را دوتائی چاک شد چون من اندر کوی وحدت لاف یکتائی زدم. سعدی. چو نام او گذرد بر صوامع ملکوت بقدر مرتبه هر یک زجا بلند شوند. ؟
جمع واژۀ قارعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : قوارع القرآن، آیت ها است که خوانندۀ آن از شر دیو و پری محفوظ باشد گویا شیطان را رد میکند. (منتهی الارب) ، قوارض: نعوذ باﷲ من قوارع فلان، ای قوارض لسانه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ قارعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : قوارع القرآن، آیت ها است که خوانندۀ آن از شر دیو و پری محفوظ باشد گویا شیطان را رد میکند. (منتهی الارب) ، قوارض: نعوذ باﷲ من قوارع فلان، ای قوارض لسانه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)