جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قواطع

قواطع

قواطع
جَمعِ واژۀ قاطعه. رجوع به قاطعه شود، مرغان که از بلاد سردسیر به گرمسیر روند یابرعکس آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

قوارع

قوارع
جمعِ واژۀ قارعه، روزِ قیامَت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، یومُ الجَمع، روزِ شُمار، روزِ دِرَنگ، یومُ الدین، روزِ وانَفسا، فَرجام گاه، روزِ پَسین، یومُ الحِساب، یومُ السَبع، یومُ التَلاقی، رَستَخیز، روزِ اُمید و بیم، یومُ القَرار، رَستاخیز، سَتخیز، طامة الکُبریٰ، یومُ دین، روزِ بازپُرس، روزِ رَستاخیز، یومُ الحَشر، روزِ بازخوٰاست، یومُ النُشور، روزِ جَزا، یومُ التَّناد، نُشور
قوارع
فرهنگ فارسی عمید

قوامع

قوامع
جَمعِ واژۀ قامعه. هرچه که انسان را از خواهشهای طبع و نفس و هوی ̍ برکند و بازدارد و آن عبارت از امتدادات اسمائی و تأییدات الهی است برای اهل عنایت در سیر الی اﷲ. (از تعریفات)
لغت نامه دهخدا

قواطم

قواطم
یکی از اقلیم های بیست وشش گانه اندلس است. (الحلل السندسیه ج 1 ص 40) وشهرهای فنت و شنت ماریه منسوب به ابن رزین از این اقلیم است. (الحلل السندسیه ص 77). و رجوع به همان کتاب ص 104 و 105 شود. در حواشی الحلل السندسیه بر روی این کلمه بحثی است مبنی بر اینکه شاید این کلمه تحریفی از فواطم جمع فاطمه بوده باشد. رجوع به الحلل السندسیه شود
لغت نامه دهخدا

قواصع

قواصع
جَمعِ واژۀ قاصعاء. (ناظم الاطباء). رجوع به قاصعاء شود
لغت نامه دهخدا

قوازع

قوازع
جَمعِ واژۀ قوزع. (ناظم الاطباء). رجوع به قوزع شود
لغت نامه دهخدا