- قتال
- جنگیدن و کشتن، جنگ کردن، کارزار، پیکار
معنی قتال - جستجوی لغت در جدول جو
- قتال
- با یکدیگر کارزار کردن، محاربه، مقاتله بسیار کشنده، بسیار قتل کننده
- قتال ((قِ))
- کشتن، جنگ کردن
- قتال ((قَ تّ))
- بسیار کشنده، بسیار قتل کننده
- قتال
- بسیار کشنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع قتل
آدمکش، آدم کش
خدعه کننده
کم شمری، بر آمدن
پس سر، پشت گردن میان دو گوش
کسی که دیگری را بکشد، کشنده
درختی خاردار که از ساقۀ آن کتیرا می گیرند، گون
مکار، بسیار مکر کننده، پرمکر، حیله گر، فریب دهنده
پسوند متصل به واژه به معنای فتالنده مثلاً گهرفتال برای مثال جز از گشاد تو در چنبر فلک که برد / فروغ خنجر الماس فعل مغزفتال (ازرقی - ۴۹)
بسیار تاب دهنده، ریسمان تاب
بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، شب خوٰان، مرغ چمن، هزاران، هزاردستان، هزار، هزارآوا، عندلیب، بوبرد، زندلاف، زندواف، زندوان، مرغ سحر، زندباف، بوبردک، مرغ خوش خوٰان، شباهنگ، صبح خوٰان
بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، شب خوٰان، مرغ چمن، هزاران، هزاردستان، هزار، هزارآوا، عندلیب، بوبرد، زندلاف، زندواف، زندوان، مرغ سحر، زندباف، بوبردک، مرغ خوش خوٰان، شباهنگ، صبح خوٰان
قله ها، بلندترین نقاط، سر کوه ها، سبوها، کوزه ها، کوزه های بزرگ یا کوچک، جمع واژۀ قله
بارکش مزدور
هزار داستان، ریسمانتاب از هم گسستن جدا کردن بریدن، شکستن، در ترکیب به معنی فتالنده آید بمعانی ذیل الف - گسلنده: زره فتال گهر فتال. ب - پراکنده کننده داغان کننده مغز فتال، از جای برکنده. بسیار فتل، کسی که نخ و ریسمان و مانند آنها را تاب داده و فتیله کند
کسی که انسان یا حیوان را بکشد و جانداری را بی جان نماید، قتل کننده، آدمکش، خونخوار
ترکی زال نام جایگاه ترکی سیاگروهه از هوشربایان (مخدرات) ترکی سردار مهتر گروه
دوال کفش، برابر برابر حذاء. یا در قبال. در برابر
کشته شده، مقتول
بسیار کشنده، زن کشنده
گرد خاک تیره
گرد خاک، سیاهی
بوی دیگ افزار، بوی بریانی، بوی استخوان سوخته، بوی مشک بید
گون از گیاهان گون
ازدوی تازی سخن چین: مرد، سخن دزد: مرد
درد روده
میان دو گوش
شیر از جانوران، شمشیربران
چوب و ادیج داربست مو
شکوفه مو، پشم شتر
بسیارگوی همه بسیارگوی کم دانند همه چون غول در بیابانند (سنائی) سرود گوی
کشتار کارزار