- قاصم
- پیش آمد کشنده
معنی قاصم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پنهان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بخش کننده، مقسم، نام پسر پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدیدمی سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی
قسمت کننده، بخش کننده
حفظ کننده، نگه دارنده
آینده، مسافری که از سفر برگردد، پیشرو
کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
جانوری گوشت خوار شبیه سمور و به اندازۀ گربه، با پاهای کوتاه، دم دراز و پوست نرم زرد یا قهوه ای که زیر گردن و شکمش مایل به سفید است و از پوست آن آستر لباس و دستکش درست می کنند
ش کننده، باد شدید و تند که درختان را بشکند، رعد سخت و غرنده
بازدارنده، منع کننده، نگاه دارنده
سیاه سیر
بخشنده
سیاهگون
پارسی تازی گشته کاکم دله آس از جانوران از آن روی که کاکم سپید است روز را نیز (قاقم) گفته اند. پستانداریست گوشتخوار از تیره راسو که در اروپا و آسیای غربی از جمله ایران می زید. قدش از نوک پوزه تا انتهای دم در حدود 35 سانتیمتر است. رنگ موهای پشتش خرمایی روشن و زیر شکمش زرد روشن است ولی در زمستان غالبا رنگ موهایش بسفیدی می گراید. حیوانی است بسیار شجاع و درنده به پرندگان و نیز بخرگوش و موش حمله می کند و خون آنها را می مکد و همچنین از ماهی ها تغذیه می کند و از مارها و خرچنگها نیز نمی گذرد. اگر چه این حیوان از لحاظ آنکه آفت پرندگان مفید و خرگوش و ماهیهاست مضر است ولی از آن جهت که باقسام موشهای خانگی یا صحرایی و مارها حمله می کند و آنها را از بین می برد جانور مفیدی است. قاقم را جهت استفاده از پوستش شکار می کنند و پوستش دارای ارزش قابل توجهی است. در تمام دوران زندگی سر تا سر دمش همیشه سیاه باقی می ماند در حالی که رنگ موهای دیگر قسمتهای بدنش تغییر رنگ می دهد. این جانور را برای آنکه پوستش صدمه نبیند غالبا باتله یا طعمه سمی شکار می کنند، پوست قاقم که سفید و بغایت گرم است و بزرگان پوشند. یا قاقم انگشت نما. قاقمی که موی دراز بقدرانگشت دست دارد، پوست قاقمی که به همراه دم - که بصورت انگشت است - باشد و دم داشتن دلیل اصالت آن است، قاقم از جنس منتخب، بهترین پوست قاقم (چه هر چیز بهتر را با انگشت نمایند، روز یوم مقابل قندز شب
بخش کننده، قسمت کننده، توزیع کننده
باز گردنده، سال آینده، پیشرو آینده، مسافری که از سفر باز آید، پیشرو، جمع قدم و قدام
دور شونده، بنهایت رسنده
شمشیر بران، زبان گزنده
شکننده، رعد سخت غرنده
تقصیر کننده، مقصر، کوتاهی کننده
آهنگ کننده، قصد کننده
نی نواز، گوشتفروش
ایستاده، برخاسته، برپا
در تداول، سخت، محکم و بمعنی پنهان
دورشونده، به نهایت رسنده
پنهان، مخفی
قایم شدن: پنهان شدن، مخفی شدن
قایم شدن: پنهان شدن، مخفی شدن