معنی قاصف - فرهنگ فارسی عمید
معنی قاصف
- قاصف
- ش کننده، باد شدید و تند که درختان را بشکند، رعد سخت و غرنده
تصویر قاصف
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با قاصف
قاصف
- قاصف
- رعد قاصف، تندر سخت غرنده، ریح قاصف، باد سخت شکننده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قواصف. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). قاصفین. در حدیث آمده است: انا والنبیون قراط القاصفین، ای مزدحمون کان بعضهم یقصف بعضاً بفراط الازدحام بداراً الی الجنه، ای نحن متقدمون فی الشفاعه لقوم کثیرین متدافعین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قواصف
- قواصف
- قاصف ها، شکننده ها، بادهای شدید و تند که درختان را بشکند، رعدهای سخت و غرنده، جمعِ واژۀ قاصف
فرهنگ فارسی عمید