جدول جو
جدول جو

معنی قادم

قادم((دِ))
آینده، مسافری که از سفر بازآید، پیشرو. (? (قاذورات جمع قاذوره. پلیدی ها، نجاست ها
تصویری از قادم
تصویر قادم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قادم

قادم

قادم
باز گردنده، سال آینده، پیشرو آینده، مسافری که از سفر باز آید، پیشرو، جمع قدم و قدام
فرهنگ لغت هوشیار

قادم

قادم
کوهکی است نزدیک برقانیه و حفیر خالد نزدیک آن است و گفته اند وادی است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

قادم

قادم
نعت فاعلی از قدوم. از سفر بازآینده. ج، قُدُم، قُدّام. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

قاسم

قاسم
بخش کننده، مقسم، نام پسر پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدیدمی سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی
قاسم
فرهنگ نامهای ایرانی