- قاحل
- خشک
معنی قاحل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آدمکش، آدم کش
در خور، درخور
کناره، کرانه، کنار
کوچ کننده
کناره، کران، کرانه، کناره دریا
بر زمین زننده
بازگردنده، بازگردنده از سفر
کسی که دیگری را بکشد، کشنده
کوچ کننده، کنایه از وفات یافته
کنارۀ رود یا دریا، زمین نزدیک دریا
آنکه از بیماری، عشق یا سفر لاغر شده باشد، لاغر
سپر زرنگ زرنگ نام درختی است کوهی و آن بسیار سخت است و از آن تیر و نیزه و سپر و زین سازند
سیاه سیر
ته کاسه خور، باران لور آسا باران تند رگبار
سرفه سخت
کسی که انسان یا حیوان را بکشد و جانداری را بی جان نماید، قتل کننده، آدمکش، خونخوار
باز گردنده از سفر، خشک پوست، مرد خشک دست
شمشیر بران، زبان گزنده
پذیرا، قبول کننده، مستعد، قبول، پذیرا
سخنگو
گوینده سخن سخنگو، گوینده شعر، اقرار کننده بخطای خود، معتقد بچیزی: قایل بتعدد آلهه قایل بخلا، جمع قایلین (قائلین)
کسی که از بیماری یا سفر یا غم و غصه لاغر شده باشد
((بِ))
فرهنگ فارسی معین
پذیرنده، قبول کننده، لایق، سزاوار، باتجربه، کارآزموده، بسیار، زیاد، آتیه، آینده، مقابل ماضی، ضامن، جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «شایسته، درخور، مناسب»، قابل اعتماد، قابل اعتنا، جزء
گویندۀ سخن، سخنگو
قبول کننده، پذیرنده، دارای امکان برای قبول امری یا حالتی مثلاً قابل اجرا، قابل قبول، سزاوار، شایسته
قابل ارتجاع: هر شیئ که پس از خم کردن یا فشار دادن آن به حالت اول برگردد
قابل ارتجاع: هر شیئ که پس از خم کردن یا فشار دادن آن به حالت اول برگردد
حل گردانیدن حل کردن، فرود آوردن در جایی، در ماههای حل در آمدن از ماههای حرام بیرون آمدن، یا احل از حرام. بیرون آمدن از حرام مقابل احرام (در حج)
گفتگو، گفتار، سر و صدا و هیاهو
قال و قیل: گفتگوی مردم، گفتگوی درهم و برهم،برای مثال از قال و قیل مدرسه حالی دلم گرفت / یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم (حافظ - ۷۰۲)
قال و مقال: قال مقال، گفتگو، هیاهو
قال و قیل: گفتگوی مردم، گفتگوی درهم و برهم،
قال و مقال: قال مقال، گفتگو، هیاهو