معنی راحل - فرهنگ فارسی معین
معنی راحل
- راحل((حِ))
- کوچ کننده، رحلت کننده، جمع راحلین
تصویر راحل
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با راحل
راحل
- راحل
- کوچ فرما. ج، رُحَّل. (منتهی الارب) (آنندراج). کوچ کننده: این چه خطب و خطر بود که نازل گردید و چه نصر وظفر بود که راحل گشت ؟ (ترجمه تاریخ یمینی ص 443)
لغت نامه دهخدا
ارحل
- ارحل
- اسپ سپید پشت، جمع رحل، خواب افزار رخت خواب، پالان های اشتران
فرهنگ لغت هوشیار