جدول جو
جدول جو

معنی فَعَّلَ - جستجوی لغت در جدول جو

فَعَّلَ
فعّال کردن، یک عمل
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کلّی بودن، او تکمیل کرد
دیکشنری عربی به فارسی
راه اندازی کردن، پر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سرمایه گذاری کردن، مرکز خرید، پول تامین کردن، مالی شدن
دیکشنری عربی به فارسی
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
دیکشنری عربی به فارسی
پایین زدن، لگد زدن
دیکشنری عربی به فارسی
آسان کردن، آسان
دیکشنری عربی به فارسی
بوسیدن، قبل از
دیکشنری عربی به فارسی
داغ کردن، خطّ چشم درست کرد
دیکشنری عربی به فارسی
ویرایش کردن، عدالت
دیکشنری عربی به فارسی
کاهش دادن، او کم کرد، کم گفتن
دیکشنری عربی به فارسی
نمونه بودن، مانند
دیکشنری عربی به فارسی
غبار پاشیدن، شستن، پاکسازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
فردی سازی کردن، تفاوت، تمیز دادن، تشخیص دادن
دیکشنری عربی به فارسی
خالی کردن، او تمام کرد
دیکشنری عربی به فارسی
شاخه کردن، شاخه
دیکشنری عربی به فارسی
تشکیل دادن، ظاهر، شکل دادن
دیکشنری عربی به فارسی
غیرفعّال کردن، او از کار افتاد
دیکشنری عربی به فارسی
اعتماد کردن، او ترجیح داد، ترجیح دادن
دیکشنری عربی به فارسی
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
جزئیات دادن، فصل، توضیح دادن
دیکشنری عربی به فارسی
انجام دادن، یک عمل، زیاده روی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
به تعویق انداختن، باشه، تعویق انداختن
دیکشنری عربی به فارسی
حق دادن، او واجد شرایط بود
دیکشنری عربی به فارسی
تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
احترام گذاشتن، ارج نهادن
دیکشنری عربی به فارسی
لوس کردن، متنعّم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
منطقی کردن، ذهن
دیکشنری عربی به فارسی
قوی کردن، حمایت کند
دیکشنری عربی به فارسی
زیبا کردن، شتر
دیکشنری عربی به فارسی
مشکل کردن، دشوار است
دیکشنری عربی به فارسی
طولانی کردن، طول
دیکشنری عربی به فارسی
گمراه کردن، او گمراه کرد
دیکشنری عربی به فارسی
جای خود را گم کردن، ضعف، سه برابر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
انفجار کردن، سپیده دم، مختل کردن، بادکنک کردن، حباب ساختن، کیسه زدن
دیکشنری عربی به فارسی