ترجمه فَعَلَ به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با فَعَلَ
فَصَلَ
- فَصَلَ
- جُدا کَردَن، فَصل، ریز ریز کَردَن، مَرحَلِه بَندی کَردَن، تَعطیل کَردَن، تَقسیم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَشعَلَ
- أَشعَلَ
- آتَش زَدَن، رُوشَن شُد، شُعلِه وَر شُدَن، عِطر زَدَن، آتَش اَفروختَن، آغاز کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی