جدول جو
جدول جو

معنی فَاصِل - جستجوی لغت در جدول جو

فَاصِل
جداکننده، شکستن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بی دقّت، غافل، بی فکر، بی خبر، بی احتیاط، بی خود
دیکشنری عربی به فارسی
زودگذر، محو شدن، ناپدید
دیکشنری عربی به فارسی
بی ثمر، خشک
دیکشنری عربی به فارسی
کشنده، قاتل
دیکشنری عربی به فارسی
چسبناک، چسب، چسبنده، چسبان
دیکشنری عربی به فارسی
تمام، کامل
دیکشنری عربی به فارسی
پذیرنده، قابل قبول، پذیرا
دیکشنری عربی به فارسی
عالی، فوق العاده، برتر
دیکشنری عربی به فارسی
کامل، جامع، شامل، کلّی، فراگیر
دیکشنری عربی به فارسی
فراوان، مازاد
دیکشنری عربی به فارسی
پیروز، برنده
دیکشنری عربی به فارسی
فهمیده، او می فهمد، فهمیده شده
دیکشنری عربی به فارسی
باز، خالی
دیکشنری عربی به فارسی
فضیحت آمیز، آشکار، رسوایی آمیز
دیکشنری عربی به فارسی
بی پروا، بهبودها، بی حرمت، پانک
دیکشنری عربی به فارسی
جذب کننده، مشغول
دیکشنری عربی به فارسی
سرفه کننده، سرفه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
با فضیلت
دیکشنری عربی به فارسی
وحشیانه، نادان، پر صدا و خودخوٰاه، به طور ملامت آمیز، جاهل
دیکشنری عربی به فارسی
ناموفّق، شکست
دیکشنری عربی به فارسی
بی فایده، باطل، بیهوده، بیهودگی
دیکشنری عربی به فارسی
دعوا جوی، مناقشه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
باردار، حامله
دیکشنری عربی به فارسی
پر جنب و جوش، کامل، پر حادثه
دیکشنری عربی به فارسی
پژمرده
دیکشنری عربی به فارسی
بحثی، بحث کردن، جدلی
دیکشنری عربی به فارسی
پرسشگر، مایع
دیکشنری عربی به فارسی
کارگر، عامل، در حال کار
دیکشنری عربی به فارسی
بی صدا، بیکار
دیکشنری عربی به فارسی
آشفته، بادی، طوفانی
دیکشنری عربی به فارسی
بی طرف، منصفانه، عادل
دیکشنری عربی به فارسی
فاسدکننده، فاسد، در حال فساد، فاسدانه، عیب دار، زننده، آدم بدکار، فاسدشدنی، گندیده، کهنه، ویرانگر
دیکشنری عربی به فارسی