بیهوده و بی فایده. (غیاث، از لطایف). فلاد. (برهان). فلاده. به معنی سرگشته، حیران، سراسیمه و دیوانه است. در فرهنگها به معنی بیهوده نوشته اند و گویا بافلاذه اشتباه شده است. (یادداشت مؤلف) : جام می هستی ّ شیخ است ای فلیو کاندر او می درنگنجد بول دیو. مولوی. هیچ دیوانۀ فلیوی این کند بر بخیلی، عاجزی، کدیه تند؟ مولوی. تا به پای خویش باشند آمده آن فلیوان جانب آتشکده. مولوی
بیهوده و بی فایده. (غیاث، از لطایف). فلاد. (برهان). فلاده. به معنی سرگشته، حیران، سراسیمه و دیوانه است. در فرهنگها به معنی بیهوده نوشته اند و گویا بافلاذه اشتباه شده است. (یادداشت مؤلف) : جام می هستی ّ شیخ است ای فلیو کاندر او می درنگنجد بول دیو. مولوی. هیچ دیوانۀ فلیوی این کند بر بخیلی، عاجزی، کدیه تند؟ مولوی. تا به پای خویش باشند آمده آن فلیوان جانب آتشکده. مولوی
تیر دوشاخ بود. (یادداشت مؤلف) : فلنگ. بیلک: فلیکش بیشه بر شیران قفس کرد کمندش دشت بر گوران خباگاه. دقیقی. به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست فلیک پیش و به زه کرده نیم چرخ نهنگ. فرخی
تیر دوشاخ بود. (یادداشت مؤلف) : فلنگ. بیلک: فلیکش بیشه بر شیران قفس کرد کمندش دشت بر گوران خباگاه. دقیقی. به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست فلیک پیش و به زه کرده نیم چرخ نهنگ. فرخی
کار شگفت، بلا و سختی. (منتهی الارب). داهیه. (اقرب الموارد) ، رگی که بر گردن بلند برآید، رگی در بازو، مغاکی پیش حلقوم شتر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
کار شگفت، بلا و سختی. (منتهی الارب). داهیه. (اقرب الموارد) ، رگی که بر گردن ْ بلند برآید، رگی در بازو، مغاکی پیش حلقوم شتر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
باز کردن کودک را از شیر، یا جدا نمودن آن را و دور داشتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). از شیر باز کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، زدن کسی را به شمشیر یابر سر کسی زدن شمشیر را. (منتهی الارب). زدن کسی را به شمشیر. (اقرب الموارد). شمشیر بر سر زدن. (تاج المصادر بیهقی) ، سفر کردن، عاقل گردیدن بعد نادانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پروردن. (تاج المصادر بیهقی)
باز کردن کودک را از شیر، یا جدا نمودن آن را و دور داشتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). از شیر باز کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، زدن کسی را به شمشیر یابر سر کسی زدن شمشیر را. (منتهی الارب). زدن کسی را به شمشیر. (اقرب الموارد). شمشیر بر سر زدن. (تاج المصادر بیهقی) ، سفر کردن، عاقل گردیدن بعدِ نادانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پروردن. (تاج المصادر بیهقی)