جدول جو
جدول جو

معنی هلیو

هلیو((هِ یا هَ))
سبدی که از چوب و نی بافند و چیزها در آن کنند
تصویری از هلیو
تصویر هلیو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با هلیو

هلیو

هلیو
سبدی را گویند که از چوب و نی بافند و چیزها در آن کنند. (برهان)
لغت نامه دهخدا

فلیو

فلیو
بیهوده، بی فایده، بیکاره، برای مِثال تا به پای خویش باشند آمده / آن فلیوان جانب آتشکده (مولوی - ۲۷۷)
فلیو
فرهنگ فارسی عمید

هلیم

هلیم
عنصر گازی سبک، بی رنگ، بی بو، که برای پُر کردن بالن ها و در جوش کاری کاربرد دارد
هلیم
فرهنگ فارسی عمید

هلیوی

هلیوی
چارمغز بازی، گردکان بازی، چرخی که کودکان ازچوب و خلاشه سازند وبرآب روان گذارند تاآب آنرا بگردش درآورد وایشان تماشاکنند، گردون بازی
فرهنگ لغت هوشیار

هلیون

هلیون
مار چوبه از گیاهان این واژه در غیاث اللغات و برخی از فرهنگ ها هلیون نوشته شده مارچوبه
فرهنگ لغت هوشیار