فلیو فلیو بیهوده، بی فایده، بیکاره، برای مِثال تا به پای خویش باشند آمده / آن فلیوان جانب آتشکده (مولوی - ۲۷۷) فرهنگ فارسی عمید
هلیم هلیم عنصر گازی سبک، بی رنگ، بی بو، که برای پُر کردن بالن ها و در جوش کاری کاربرد دارد فرهنگ فارسی عمید
هلیوی هلیوی چارمغز بازی، گردکان بازی، چرخی که کودکان ازچوب و خلاشه سازند وبرآب روان گذارند تاآب آنرا بگردش درآورد وایشان تماشاکنند، گردون بازی فرهنگ لغت هوشیار
هلیون هلیون مار چوبه از گیاهان این واژه در غیاث اللغات و برخی از فرهنگ ها هلیون نوشته شده مارچوبه فرهنگ لغت هوشیار