به زمین نشستن هواپیما، پایین، در موسیقی الگوهای ملودیک برای بازگشت به مایۀ اصلی و حالت اولیه در آخر اجرای هر دستگاه یا آواز، نشیب، سرازیری، بخش زیرین جایی، قرار گرفته در مرتبۀ پایین تر تنها، یکتا، یگانه فرود آمدن: به زمین نشستن مثلاً هواپیما فرود آمد، پایین آمدن فرود آوردن: پایین آوردن
به زمین نشستن هواپیما، پایین، در موسیقی الگوهای ملودیک برای بازگشت به مایۀ اصلی و حالت اولیه در آخر اجرای هر دستگاه یا آواز، نشیب، سرازیری، بخش زیرین جایی، قرار گرفته در مرتبۀ پایین تر تنها، یکتا، یگانه فرود آمدن: به زمین نشستن مثلاً هواپیما فرود آمد، پایین آمدن فرود آوردن: پایین آوردن
فرع ها، شاخه ها، نتیجه ها، محصول ها، سودها، جمع واژۀ فرع فروع دین: عبادات و اعمالی که مسلمان باید انجام بدهد و عبارت است از مثلاً نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر
فرع ها، شاخه ها، نتیجه ها، محصول ها، سودها، جمعِ واژۀ فرع فروع دین: عبادات و اعمالی که مسلمان باید انجام بدهد و عبارت است از مثلاً نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر
فروهر، در آیین زردشتی ذره ای از ذرات نور اهورامزدا که در وجود هر کس به ودیعه نهاده شده و کار او نورافشانی و نشان دادن راه راست به روان است و پس از مردن شخص، راه بالا را می پیماید و به منبع اصلی خود می پیوندد و فقط روان است که از جهت کارهای نیک یا بد که مرتکب شده پاداش می بیند، فره وش
فُروهَر، در آیین زردشتی ذره ای از ذرات نور اهورامزدا که در وجود هر کس به ودیعه نهاده شده و کار او نورافشانی و نشان دادن راه راست به روان است و پس از مردن شخص، راه بالا را می پیماید و به منبع اصلی خود می پیوندد و فقط روان است که از جهت کارهای نیک یا بد که مرتکب شده پاداش می بیند، فَره وَش
وسیع، پهن، پهناور، گسترده، برای مثال به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار / که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار (سعدی۲ - ۶۴۷)، گشاد، فراوان فراخ رفتن: کنایه از زیاده روی کردن، سریع رفتن
وسیع، پهن، پهناور، گسترده، برای مِثال به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار / که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار (سعدی۲ - ۶۴۷)، گشاد، فراوان فراخ رفتن: کنایه از زیاده روی کردن، سریع رفتن
مقابل خرید و ابتیاع. فروش. بیع. (یادداشت بخط مؤلف) : پر از خورد و داد و خرید و فروخت تو گفتی زمان چشم ایشان بدوخت. فردوسی. ز داد و دهش وز خرید و فروخت تو گفتی همی شارسان برفروخت. فردوسی. هرکه بخواهد برگیرد و خرید و فروخت در میان چکار دارد؟ (تذکره الاولیاء عطار). رجوع به فروختن شود
مقابل خرید و ابتیاع. فروش. بیع. (یادداشت بخط مؤلف) : پر از خورد و داد و خرید و فروخت تو گفتی زمان چشم ایشان بدوخت. فردوسی. ز داد و دهش وز خرید و فروخت تو گفتی همی شارسان برفروخت. فردوسی. هرکه بخواهد برگیرد و خرید و فروخت در میان چکار دارد؟ (تذکره الاولیاء عطار). رجوع به فروختن شود
خرفه، گیاهی است از تیره فرفیون که در اکثر نواحی گرم آسیا (جنوب در نواحی مسجد سلیمان و بوشهر و بلوچستان) می روید و در طب عوام به عنوان ضد نزله و رفع تنگی نفس و آسم بکار می رود و به صورت دم کرده آن را مصرف می کنند ببلیون جلبثای جلبیثا ودینه لبینه سوسب جلبیتا
خرفه، گیاهی است از تیره فرفیون که در اکثر نواحی گرم آسیا (جنوب در نواحی مسجد سلیمان و بوشهر و بلوچستان) می روید و در طب عوام به عنوان ضد نزله و رفع تنگی نفس و آسم بکار می رود و به صورت دم کرده آن را مصرف می کنند ببلیون جلبثای جلبیثا ودینه لبینه سوسب جلبیتا