- فرخواگ
- قلیه و گوشتابه که بر بالای آن تخم مرغ بریزند و بخورند
معنی فرخواگ - جستجوی لغت در جدول جو
- فرخواگ ((فَ خا))
- قلیه و گوشتابه که بر بالای آن تخم مرغ بریزند و بخورند
- فرخواگ
- فرخاگ، خوراکی که از گوشت قلیه کرده و سرخ کرده و تخم مرغ تهیه می کردند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوراکی که از گوشت قلیه کرده و سرخ کرده و تخم مرغ تهیه می کردند
خواهش، در خواست
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شاد به دنیا آمده، نام فرشته موکل بر زمین، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هرمزد برادر رستم هرمزان از سرداران سپاه یزگرد پادشاه ساسانی
احضار
شریک
خواب آلود
خواننده ای که به خواندن آغاز کند، کسی که پیش خوانی کند و دیگران ذکر گویند سر ذاکر، فاتحه که بر سر قبر مردگان خوانند
فنی است از کشتی قدیم
درخواست، خواهش، بازخواست
فروشنده، آنکه چیزی را می فروشد
آنکه بسیار بخوابد، خوابناک، خواب آلود
کسی که بسیار غذا بخورد، بسیار خوار، شکم پرست
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
خواننده ای که پیش خوانی می کند و دیگران ذکر می گویند، مهمان محترم
وافر، کثیر، بسیار، بحد وفور
تیره ماهیان خار دار
آنکه بطالع میمون متولد شده مبارک زاد
فروشنده: هرگز نبود خلق فرختار چو تو حور مانا که ترا رضوان بوده است پرستار
غرخوک هم آوای برخاک گوشتابه
((سَ خا))
فرهنگ فارسی معین
خواننده ای که به خواندن آغاز کند، کسی که پیش خوانی کند و دیگران ذکر گویند، سرذاکر، فاتحه که بر سر قبر مردگان خوانند
فرخزاده، مبارک، زاده
پرآز، آزور، حریص
بسیار، زیاد، عمیق
Lavish, Abounding, Abundant, Bountiful, Abundantly, Copious, Plentiful, Profuse, Superabundant
abundante, abundantemente, copioso, luxuoso, profuso, superabundante
изобильный , обильно , обильный , расточительный , чрезмерный
reichlich, verschwenderisch, überreichlich
obfity, obficie, wystawny, nadmiarowy
рясний , рясно , багатий , багатий , пишний , обильний , надмірний