جدول جو
جدول جو

معنی پرخواب

پرخواب
آنکه بسیار بخوابد، خوابناک، خواب آلود
تصویری از پرخواب
تصویر پرخواب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پرخواب

پرخواب

پرخواب
نَوّام. ضُجعه. جُثمه. آنکه بسیار خسبد. مقابل کم خواب:
یافه کم گوی ای سنائی مدح او کز روی عقل
هیچ پرخوابی نجسته ست از طبیبان کوکنار.
سنائی.
، خواب آلوده (صفتی چشم را) :
دو جادوش پرخواب و پرآب روی
پر از لاله رخسار و چون مشک موی.
فردوسی.
بگشا بشیوه نرگس پرخواب مست را
وز رشک چشم نرگس رعنا بخواب کن.
حافظ.
، در جامه، که خَمَل بسیار دارد. مقابل کم خواب
لغت نامه دهخدا

پر خواب

پر خواب
آنکه بسیار خوابد نوام مقابل کم خواب. یا جامه پر خواب. جامه ای که خمل بسیار دارد مقابل کم خواب
فرهنگ لغت هوشیار

پرخوار

پرخوار
پرخواره. پرخور. بسیارخوار. اَکال. شکم خواره. شکم پرست. اَکول. شِکمُو. شکم گنده. گران خوار. شکم بنده. رَزد. رَس ْ. عبدالبطن. گلوبنده. شکم پرور. طبلخوار. مقابل کم خوار:
سیه کاسه و دون و پرخوار بود
شتروار دائم به نشخوار بود.
بوالمثل بخاری.
و رجوع به پرخور شود
لغت نامه دهخدا