جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فرخزاد

فرخزاد

فرخزاد
شاد به دنیا آمده، نام فرشته موکل بر زمین، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هرمزد برادر رستم هرمزان از سرداران سپاه یزگرد پادشاه ساسانی
فرخزاد
فرهنگ نامهای ایرانی

فرخزاد

فرخزاد
رستم. پسر هرمزد ششم و از سرداران یزدگرد سوم بود. (ولف). پسر فرخ هرمزد و برادر فرخ زاد هرمزد است. (ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشیدیاسمی ص 522). این سردار در حملۀ عرب به ایران به دست سپاهیان بادیه نشین عرب کشته شد و پس از قتل او یزدگرد سوم آخرین خسرو ساسانی از پیش سپاه عرب گریخت و راه خراسان گرفت. (از تاریخ گزیدۀ حمدالله مستوفی ص 124). وی سه ماه در قادسیه جنگید و سرانجام در رزمی که میان او و سعد وقاص سردار عرب درگرفت، سعد تیغی بر سر او زد و با یکی دو ضربت دیگر او را هلاک کرد. پس از قتل او برادرش فرخ زاد هرمزد با سپاهی گران به مغرب ایران رسید امایاری او ثمری نداشت و سپاه ایران سرانجام شکست خورد. رجوع به شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 9 ص 2979 شود
لغت نامه دهخدا

فرخزاد

فرخزاد
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه، واقع در500گزی خاور نقده و یک هزارگزی جنوب شوسۀ نقده به مهاباد. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و دارای 495 تن سکنه است. از گدارچای مشروب میشود. محصولاتش غلات، چغندر، توتون، حبوب و برنج است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی آنها جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

فرخزاد

فرخزاد
مبارک زاد باشد، چه فرخ به معنی مبارک آمده است. (برهان). فیروز. خجسته. سعادتمند. (ناظم الاطباء). رجوع به فرخ شود
لغت نامه دهخدا

فرخ زاد

فرخ زاد
آنکه با طالع خجسته و فرخ به دنیا آمده، کنایه از خوش طالع، خوشبخت
فرخ زاد
فرهنگ فارسی عمید

فرخشاد

فرخشاد
یا پدشخور، به معنی پیش خور و عنوان یکی از مناصب درباری در زمان ساسانیان است. فرخشاد عنوان پیشخدمت های سفرۀ شاهی بوده است. (از ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه رشیدیاسمی چ 2 ص 436). رجوع به پدشخوار و پدشخور شود
لغت نامه دهخدا

فرخزات

فرخزات
فرخزاد. نام پدر آذرفرنبغ مؤلف مجلدات دینکرت است. رجوع به خرده اوستا تألیف و تفسیر پورداود ص 35 شود
لغت نامه دهخدا