- فرجمند
- با ارزش
معنی فرجمند - جستجوی لغت در جدول جو
- فرجمند
- باارج، باارزش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مورد احترام، محترم
با ارج، باارزش، گرانبها، صاحب قدر و قیمت
ارجمند، دارندۀ ورج، صاحب ارج
باشکوه، با شان و شوکت، کنایه از دانا، هوشمند، برای مثال فرهمندی را به دل در جای ده / سود کی داردت شخصی فرهمند (ناصرخسرو - مجمع الفرس - فرهمند)
با ارزش، گران بها، صاحب قدر و قیمت، عزیز، گرامی، بزرگوار، برای مثال ببینیم تا این سپهر بلند / که را خوار دارد که را ارجمند (فردوسی - ۴/۲۰۰) ، مهم، شاخص، عالی، لایق، درخور
خردمند، دانا
دارنده ارج و ارجمند
گرانبهایی پربهایی، بزرگواری کرامت، عز عزت عزیزی مقابل ذلت خواری، لیاقت شایستگی، بی نیازی توانگری، وقار، خرمی سرسبزی، جوانمردی سخاوت، نجابت اصالت، دانایی هوشیاری خردمندی
عزیزوگرامی
باردار وبارور، صاحب نفع، مثمر، صاحب بر
پیشوای روحانی آیین برهمایی و آنان یکی از سه طبقه مردم را در آیین برهمایی تشکیل میدهند. توضیح معرب این کلمه نیز (برهمن) و جمع آن (براهمه) است
صاحب درد، درد آلود
بلند مرتبه
پروسه
عاقل، صاحب عقل و خرد صاحب خرد
دارنده درد و رنج، محل رنج و محنت: جهان سیجمند و پرانایی که او را پیشه باشد بیوفایی
چابک و چالاک، تند و تیز
دارای خرد، عاقل، دانا، هوشیار
دارای فروغ، دارای روشنی و تابش
دارای رنج و محنت، دردمند، رنجور
برهمن، عالم و پیشوای روحانی مذهب برهمایی
بیمار، ناخوش، علیل، کسی که درد یا مرضی دارد
فرهمند، باشکوه، با شان و شوکت، دانا، هوشمند