مرکب از ارج و مند، چه ارج قدر و قیمت و مند کلمه ایست که دلالت بر داشتن کند مثل دولتمند و سعادتمند. (از فرهنگی خطی). باارج. باارزش. صاحب قیمت. (غیاث اللغات). قیمتی. (آنندراج). ثمین. گرانبها. (آنندراج). پربها. (اوبهی). نفیس: بدرویش بخشیم بسیار چیز اگرچند، چیز ارجمند است نیز. فردوسی. مرا با چنین گوهرارجمند همین حاجت آید بگوهرپسند. نظامی. جز آن چار پیرایۀ ارجمند گرانمایه های دگر دلپسند. نظامی.