معنی برزمند - فرهنگ نامهای ایرانی
معنی برزمند
- برزمند(پسرانه)
- باشکوه، نام یکی از فرمانداران ایرانی که براسکندر شورید
تصویر برزمند
فرهنگ نامهای ایرانی
واژههای مرتبط با برزمند
برهمند
- برهمند
- پیشوای روحانی آیین برهمایی و آنان یکی از سه طبقه مردم را در آیین برهمایی تشکیل میدهند. توضیح معرب این کلمه نیز (برهمن) و جمع آن (براهمه) است
فرهنگ لغت هوشیار
برومند
- برومند
- بالغ، رشید مثلاً جوان برومند، بارور، باثمر، میوه دار،
میوده دهنده مثلاً درخت برومند،
خرم، شاداب مثلاً زمین برومند،
کامیاب، برخوردار مثلاً شاه برومند
فرهنگ فارسی عمید