جدول جو
جدول جو

معنی فایز - جستجوی لغت در جدول جو

فایز
(پسرانه)
نایل، رستگار
تصویری از فایز
تصویر فایز
فرهنگ نامهای ایرانی
فایز
رهایی یابنده، رستگار، پیروز، فایل
تصویری از فایز
تصویر فایز
فرهنگ فارسی عمید
فایز
رستگار، غالب و چیره
تصویری از فایز
تصویر فایز
فرهنگ لغت هوشیار
فایز
((یِ))
رهایی یابنده، رستگار شونده، رستگار، پیروز
تصویری از فایز
تصویر فایز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جایز
تصویر جایز
روا، پسندیده، شایسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فائز
تصویر فائز
(پسرانه)
فایز، نایل، رستگار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فایض
تصویر فایض
(پسرانه)
فیض رسان، فایده بخش
فرهنگ نامهای ایرانی
یکی از فصول چهارگانه سال و آن فصل سوم سال است میان تابستان و زمستان مدت ماندن آفتاب است در بروج میزان و عقرب و قوس خزان خریف برگ ریزان. یا پاییز عمر. روزگار پیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایز
تصویر جایز
روا، مشروع، حلال، مباح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حایز
تصویر حایز
واجد شرایط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایق
تصویر فایق
برگزیده، برتر، چیره، مسلط
فایق آمدن (شدن): چیره شدن، برتری یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فالیز
تصویر فالیز
باغ، بوستان، پالیز، پالیزگاه، باشنگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فریز
تصویر فریز
گیاهی پایا و خودرو با برگ های باریک و بلند، شاخه های نازک و ریشه های درهم پیچیده و سخت که معمولاً در میان کشتزار، باغچه یا کنار جوی آب می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فایض
تصویر فایض
فیض دهنده، فیض رسان، منتشر، ریزان، کنایه از بهرۀ پول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فارز
تصویر فارز
روشن آشکار: چون سخن، برنده چون زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فالیز
تصویر فالیز
پارسی تازی گشته پالیز خر بزه دار
فرهنگ لغت هوشیار
فایز در فارسی رسنده، رهایی یابنده، پیروزی یابنده، رستگار رستگار شونده رستگار، پیروزی یابنده پیروز غالب فاتح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایق
تصویر فایق
برگزیده بهترین هر چیز، غالب مسلط چیره
فرهنگ لغت هوشیار
فرو ریزنده، فیض دهنده فیض رساننده، آبی که پس از پر شدن ظرف یا حوض از اطراف آن فرو ریزد، وافر سرشار لبریز
فرهنگ لغت هوشیار
به معنی تا ست که کلمه انتها باشد حتی: خداوند است و میر و میرزاد است ز عهد عصر آدم فاید اکنون. (قطران)
فرهنگ لغت هوشیار
بوی خوش دهنده: در اثنا قصیده ای که به ثنای فایحش موشح دارم، مستمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایت
تصویر فایت
فوت شده، از میان رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریز
تصویر فریز
گیاهی است در نهایت سبزی و تازگی که از خوردن آن دواب فربه شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایز
تصویر جایز
((یِ))
روا، مباح، نافذ الخطا، لغزش پذیر، دارای احتمال و امکان اشتباه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حایز
تصویر حایز
((یِ))
دربردارنده، دارا، گردآورنده، جامع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سایز
تصویر سایز
اندازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایت
تصویر فایت
((یِ))
از میان رفته، نیست شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایل
تصویر فایل
محفظه ای کشویی برای نگه داری پرونده ها، پرونجا (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایق
تصویر فایق
مسلط شونده، چیره شونده، نیکو و برگزیده از هر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایض
تصویر فایض
((یِ))
فیض دهنده، فیض رساننده، آبی که پس از از پر شدن ظرف از اطراف آن فرو می ریزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایح
تصویر فایح
((یِ))
بوی خوش دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریز
تصویر فریز
((فَ))
ستردن موی و پشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریز
تصویر فریز
((فَ))
گوشتی که آن را خشک کرده باشند، گوشت قدید. فریس و فریش نیز گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جایز
تصویر جایز
روا، مباح، ممکن
فرهنگ فارسی عمید
ترکی جا پا نشان قدم اثرپا. یا ایز کسی را گرفتن او را پنهانی تعقیب کردن، یا ایز گمد کردن، رد پا را از میان بردن گم کردن اثر و نشانه خود، مردم را به اشتباه انداختن
فرهنگ لغت هوشیار