معنی فالیز - فرهنگ فارسی عمید
معنی فالیز
فالیز
باغ، بوستان، پالیز، پالیزگاه، باشنگان
تصویر فالیز
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فالیز
فالیز
فالیز
معرب پالیز، خربزه زار را گویند، (آنندراج) : یکی را زمین نیستانست و شوره یکی کشت و فالیز و شدیار دارد، ناصرخسرو، رجوع به پالیز شود
لغت نامه دهخدا
پالیز
پالیز
باغ بوستان جالیز فالیز گلستان، کشتزار مزرعه، آنجایها که هندوانه و خربزه و گرمک و طالبی و کدو و خیار و چغندر و امثال آن کارند مزارع صیفی کاری: خربزه زار خیار زار کدوزار هندوانه زار تره زار
فرهنگ لغت هوشیار
جالیز
جالیز
کشتزاری که در آن خربزه، هندوانه، خیار و مانند آن می کارند
فرهنگ فارسی عمید
فالیه
فالیه
مونث قالی کارد، سرگین گردان خجک دار گونه ای حشره شبیه جعل و یا کوز که در سوراخ مارها می زید. توضیح با مراجعه با ماخذ مربوط این حشره شناخته نشد
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.