ابن مره بن عوف بن سعد بن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان. نام بطنی است از قیس غیلان. زهیر بن ابی سلمی گوید: سعی ساعیاً غیظبن مره بعدما تبرک مابین العشیره بالدم. (از تاج العروس). ، بنی غیظ، قبیله ای است از قیس غیلان. منسوب به غیظبن مره که در بالاذکر شد. رجوع به لسان العرب شود
ابن مره بن عوف بن سعد بن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان. نام بطنی است از قیس غیلان. زهیر بن ابی سلمی گوید: سعی ساعیاً غیظبن مره بعدما تبرک مابین العشیره بالدم. (از تاج العروس). ، بنی غیظ، قبیله ای است از قیس غیلان. منسوب به غیظبن مره که در بالاذکر شد. رجوع به لسان العرب شود
نام واج «غ» حجاب، پوشش، شوریدن دل، پراکنده دل شدن ابر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، غیم، سحاب، غمام، میغ، غمامه
نام واج «غ» حجاب، پوشش، شوریدن دل، پراکنده دل شدن اَبر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، غَیم، سَحاب، غَمام، میغ، غَمامِه
هر سری که جز خداوند و بندگان برگزیده کسی آن را نمی داند، نهان از چشم، ناپیدا، ناپدید، پنهان، عالمی که خداوند، فرشتگان، کتاب های آسمانی، پیامبران، قیامت، بهشت و دوزخ در آن قرار دارند غیب دانستن: آگاه بودن از مسائل پنهان غیب شدن: غایب شدن، ناپدید شدن غیب کردن: ناپدید کردن، پنهان کردن غیب گفتن: خبر دادن از غیب و چیزهای پنهانی در غیب: پنهانی
هر سری که جز خداوند و بندگان برگزیده کسی آن را نمی داند، نهان از چشم، ناپیدا، ناپدید، پنهان، عالمی که خداوند، فرشتگان، کتاب های آسمانی، پیامبران، قیامت، بهشت و دوزخ در آن قرار دارند غیب دانستن: آگاه بودن از مسائل پنهان غیب شدن: غایب شدن، ناپدید شدن غیب کردن: ناپدید کردن، پنهان کردن غیب گفتن: خبر دادن از غیب و چیزهای پنهانی در غیب: پنهانی
دارای مادۀ محلول بسیار در مایع مثلاً چای غلیظ، شدید، پررنگ مثلاً آرایش غلیظ، کنایه از فشرده و انبوه مثلاً دود غلیظ، با شدت یا وضوح فراوان مثلاً لهجۀ غلیظ، فحش غلیظ، خشن و تندخو مثلاً مامور غلیظ
دارای مادۀ محلول بسیار در مایع مثلاً چای غلیظ، شدید، پررنگ مثلاً آرایش غلیظ، کنایه از فشرده و انبوه مثلاً دود غلیظ، با شدت یا وضوح فراوان مثلاً لهجۀ غلیظ، فحش غلیظ، خشن و تندخو مثلاً مامور غلیظ