معنی غیه - فرهنگ فارسی عمید
معنی غیه
غیه
فریاد، بانگ و آواز بلند غیه برداشتن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن غیه زدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن غیه کشیدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن
تصویر غیه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غیه
غیه
غیه
فریاد و صداو آواز بسیار بلند. (از برهان قاطع) (از آنندراج). غیو. غو. (برهان قاطع). فریاد برای کمک و یاری و استعانت. (ناظم الاطباء). خروش. رجوع به غو و غیو شود
لغت نامه دهخدا
غیه
غیه
تأنیث غَی ّ. رجوع به همین کلمه شود. - وَلَدُ غَیَّه یا غیَّه، پسر زنا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ناپاکزاد. حرامزاده. ولدالزنا
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.