نام واج «غ» حجاب، پوشش، شوریدن دل، پراکنده دل شدن ابر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، غیم، سحاب، غمام، میغ، غمامه
موضعی است تب ناک، منه المثل: هو آنس من حمی الغین، یعنی او مأنوس تر و شناخته تر از تب غین است، (از منتهی الارب) (اقرب الموارد)، نام جایی است که بیماری تب در آنجا بسیار باشد، (از معجم البلدان)