جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غیو

غیو

غیو
آواز و صدای بلند. (فرهنگ جهانگیری). آواز و صدای بلند و رسا. (برهان قاطع). مخفف غریو است و غو نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). غیه. (برهان قاطع). خروش:
یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی
و غیوی برزدم چون شیر بر روباه درغانی.
ابوالعباسی.
بسحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ
راست چون غیو کشد صفدر در کردوس.
منوچهری (از انجمن آرا) (آنندراج).
صدمت صور و غیو تو گه جنگ
هر دو همره چو رنگ با ارتنگ.
سنایی (از فرهنگ جهانگیری) (نظام)
لغت نامه دهخدا

ریو

ریو
ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران
ریو
فرهنگ نامهای ایرانی

بیو

بیو
حشره ایست که پارچه های پشمین و مانند آنرا تباه سازد. عروس بیوگ
بیو
فرهنگ لغت هوشیار

دیو

دیو
موجود خیالی و افسانه ای که هیکل او شبیه به انسان اما بسیار تنومند و زشت ومهیب است
فرهنگ لغت هوشیار