جدول جو
جدول جو

معنی غیس - جستجوی لغت در جدول جو

غیس
انبوهی، بسیاری داراک و مانه
تصویری از غیس
تصویر غیس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیسانی
تصویر غیسانی
پارسی تازی گشته کاشانی کاشی خوبروی خوش اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیسان الشباب
تصویر غیسان الشباب
تیزی جوانی آغاز جوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیسان
تصویر غیسان
اول جوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویس
تصویر ویس
(پسرانه)
نام معشوق رامین در داستان ویس و رامین، عشیره یکرنگ (نگارش کردی: وهیس)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غیظ
تصویر غیظ
خشم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیر
تصویر غیر
جز، نا، دیگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویس
تصویر ویس
طایفه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیس
تصویر دیس
شبیه، مانند، همتا بشقاب دراز و بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
نومید: مرد ناامید شونده نومید مایوس. (بود شیخی عالمی قطبی کریم اندران منزل که آیس شد ندیم)، جمع آیسان: (لیک خورشید عنایت تافته است آیسان را از کرم دریافته است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریس
تصویر ریس
نخ تابیده
فرهنگ لغت هوشیار
نهار بز نر تکه درختی ازتیره گل سرخیان که برگهایش مرکب است. گلهایش سفید خوشه یی ومیوه اش ریز و گرد است. چوب این درخت سخت و رنگین و قرمز رنگ است غبیرای بری پرنده انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیس
تصویر خیس
تر، چیزی که آب روی آن ریخته و آب بخود کشیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که به بیماری برص مبتلا شده و پوست بدنش دارای لکه های سفید میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیس
تصویر سیس
جهنده، تندرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیس
تصویر آیس
مایوس، ناامید، نومید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیس
تصویر فیس
ناز، غرور، تکبر، افاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیو
تصویر غیو
غریو، بانگ بلند، فریاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرس
تصویر غرس
غرس کردن، درخت نشانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیه
تصویر غیه
فریاد، بانگ و آواز بلند
غیه برداشتن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه زدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه کشیدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرس
تصویر غرس
خشم، غضب، تندی، تندخویی، برای مثال گرنه بدبختمی مرا که فگند / به یکی جاف جاف زود غرس؟ (رودکی - ۵۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیر
تصویر غیر
مفرد واژۀ اغیار، دیگر، کس دیگر، بیگانه، ادات سلب، پسوند متصل به واژه به معنای نا مثلاً غیرارادی، غیرجایز، غیرخالص، غیررسمی، غیرطبیعی، غیرعادی، غیرعمد، غیرلازم، غیرما کول، غیرمتعظ، غیرمسئول، غیرملفوظ، غیرممکن
غیر مثلاً حرف اضافه) جز، به جز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیس
تصویر سیس
اسب به ویژه اسب تندرو، جهنده و چابک، بوز، براق، سابح، چهارگامه، چارگامه، گام زن، شولک، جواد، بادرفتار، ره انجام، بالاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیل
تصویر غیل
درختان انبوه و درهم پیچیده، بیشه، جنگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیس
تصویر کیس
زیرک، زرنگ، باهوش، هوشیار، عاقل و دانا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیر
تصویر غیر
حرف استثنا، جز، به جز، غیر از، الّا، مگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیس
تصویر خیس
مقابل خشک، ویژگی کسی یا چیزی که با آب یا مایع دیگر مرطوب شده باشد، تر، بن مضارع خیسیدن
بیشه یا کنام شیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غین
تصویر غین
نام واج «غ»
حجاب، پوشش، شوریدن دل، پراکنده دل شدن
ابر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، غیم، سحاب، غمام، میغ، غمامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریس
تصویر ریس
پسوند متصل به واژه به معنای ریسنده مثلاً پشم ریس، نخ ریس
حلیم، خوراکی که از گندم و گوشت پختۀ له شده تهیه می شود، هریسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میس
تصویر میس
درختی بزرگ با دانه های سیاه و چوبی تیره و خوش بو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیض
تصویر غیض
کم شدن و فرونشستن آب، فروشدن آب به زمین، قلیل، اندک
غیضی از فیضی: کنایه از اندکی از بسیاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیث
تصویر غیث
باران، ابری که باران ببارد، گیاهی که با آب باران بروید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیب
تصویر غیب
هر سری که جز خداوند و بندگان برگزیده کسی آن را نمی داند، نهان از چشم، ناپیدا، ناپدید، پنهان، عالمی که خداوند، فرشتگان، کتاب های آسمانی، پیامبران، قیامت، بهشت و دوزخ در آن قرار دارند
غیب دانستن: آگاه بودن از مسائل پنهان
غیب شدن: غایب شدن، ناپدید شدن
غیب کردن: ناپدید کردن، پنهان کردن
غیب گفتن: خبر دادن از غیب و چیزهای پنهانی
در غیب: پنهانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیس
تصویر دیس
شبیه، نظیر، مثل، پسوند متصل به واژه به معنای مانند، برای مثال تندیس، خایه دیس، طاقدیس، یکی خانه کرده ست فرخاردیس / که بفروزد از دیدن او روان (فرخی - ۲۴۸)
بشقاب دراز و بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیس
تصویر گیس
موی بلند سر مخصوصاً موی سر زنان که از پشت گردن تجاوز کند
فرهنگ فارسی عمید