معنی سیس - فرهنگ فارسی عمید
معنی سیس
- سیس
- اسب به ویژه اسب تندرو، جهنده و چابک، بوز، براق، سابح، چهارگامه، چارگامه، گام زن، شولک، جواد، بادرفتار، ره انجام، بالاد اسب به ویژه اسب تندرو، جهنده و چابک، بوز، بُراق، سابِح، چَهارگامِه، چارگامِه، گام زَن، شولَک، جَواد، بادرَفتار، رَه اَنجام، بالاد
تصویر سیس
فرهنگ فارسی عمید