- غنویده
- خفته، آسوده آرمیده
معنی غنویده - جستجوی لغت در جدول جو
- غنویده ((غُ نُ دَ یا دِ))
- خفته، آرمیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غنودن، خفتن، خوابیدن، درخواب شدن، آرمیدن
غنود خواهد غنود بغنو غنونده غنوده) بخواب رفتن در خواب شدن، آسودن آرمیدن، مانده شدن خسته شدن، مردن به خواب ابدی رفتن
خوابنده، آرمنده
غنویده، خوابیده، خفته، آرمیده
در خواب شده، خفته
جنبیده حرکت کرده، لرزیده. ناله کرده زاری کرده
درو کرده
حساب شده
مخاطب
آزرده دلتنگ
سائیده و براده شده و خرد شده
(جنبیدن) حرکت کرده تکان خوردن، لرزیده، مضطرب شده
ریزه ریزه شده ریز ریز شدن، آزرده زخم خورده
پروانه، چراغ پره، شب پره
بخود پیچیده در هم فشرده ترنجیده
جنبیده لرزیده، بنایی که سقف و دیوار های آن فرو ریخته
پخته، آزموده، مجرب، نیک اندیشیده
سوراخ شده سفته، کاویده
شنیدن
مستمع، سامع، کسی که گوش میدهد
آمیخته درهم شده
ناز کردن، کرشمه کردن
تکان خورده، حرکت کرده
ایمان آورده، فریفته شده
کنده، جداشده، گود شده، گودال عریض برای جلوگیری از عبور دشمن یا برگرداندن سیل، خندق
غلتیده، غلت خورده، غلت زده
ریزریزشده، زخم خورده، آزرده، زخمی، برای مثال زمین خسته از خون انجیدگان / هوا بسته از آه رنجیدگان (نظامی۵ - ۷۹۷)
وزن شده، اندازه گرفته شده، آزموده