معنی غنجیدن - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غنجیدن
غنجیدن
- غنجیدن
- ناز و غمزه کردن، بذله - گویی کردن هزل و بازی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
غنجیدن
- غنجیدن
- فحش گفتن. (آنندراج). زشت گفتن. زشت گویی کردن. (ناظم الاطباء) ، هزل وبازی نمودن. (آنندراج). بذله گویی کردن. بازی کردن، استهزاء کردن. (ناظم الاطباء) ، ناز و غمزه کردن. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 190 ب). ظاهراً مصدر جعلی از غنج بمعنی ناز و غمزه است
لغت نامه دهخدا
انجیدن
- انجیدن
- ریزه ریزه کردن ریز ریز کردن، بیرون کشیدن، استره زدن در حجامت بریدن، آزردن زخم زدن
فرهنگ لغت هوشیار