- غنودن
- خفتن، خوابیدن، درخواب شدن، آرمیدن،
برای مثال وگر بدکنی جز بدی ندروی / شبی در جهان شادمان نغنوی (فردوسی - ۵/۵۳۲) ، با بخردان نشین چو بخواهی همی نشست / با نیکوان غنو چو بخواهی که بغنوی(فرخی - ۴۰۰)
معنی غنودن - جستجوی لغت در جدول جو
- غنودن
- غنود خواهد غنود بغنو غنونده غنوده) بخواب رفتن در خواب شدن، آسودن آرمیدن، مانده شدن خسته شدن، مردن به خواب ابدی رفتن
- غنودن ((غُ دَ))
- خوابیدن، آرمیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناله کردن سگ زوزه کشیدن سگ
بافتن نسج تاییدن، تار بافتن عنکبوت یا کرم ابریشم، لفافه کردن، فریب دادن
گوش دادن با دقت درک کردن صوت بوسیله سامعه. توضیح در اصل فرق شنیدن با گوش دادن در اصل فرق دارد. شنیدن گوش دادنست بادقت: چون فریب زبان او دیدم گوش کردم و لیک نشنیدم. (نظامی هفت پیکر 176) ولی امروزه به معنی شنیدن به کار می رود، درک کردن بوی چیزی استشمام کردن بوییدن، اطاعت کردن فرمان بردن
فریفته شدن، مغرور شدن، برای مثال بفنود تنم بر درم و آب و زمین / دل بر خرد و علم و به دانش بفنود (رودکی - ۵۱۵)
غنویده، خوابیده، خفته، آرمیده
غنودن، خفتن، خوابیدن، درخواب شدن، آرمیدن
زنوییدن، مویه کردن، ناله کردن، زوزه کشیدن
تنیدن، بافتن، تابیدن، تار بافتن عنکبوت یا کرم ابریشم
غنود خواهد غنود بغنو غنونده غنوده) بخواب رفتن در خواب شدن، آسودن آرمیدن، مانده شدن خسته شدن، مردن به خواب ابدی رفتن
عهد پیمان شرط
در خواب شده، خفته
فریفته شدن، غره گردیدن
عهد، پیمان، شرط، برای مثال به پیمان و سوگند و غنوند و عهد / تو ایدر سخن یاد کن همچو شهد (فردوسی - لغت نامه - غنوند)
شنیدن، درک کردن صدا به وسیلۀ قوۀ شنوایی، گوش دادن، درک کردن بوی چیزی