جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فنودن

فنودن

فنودن
فریفته شدن، مغرور شدن، برای مِثال بفنود تنم بر درم و آب و زمین / دل بر خرد و علم و به دانش بفنود (رودکی - ۵۱۵)
فنودن
فرهنگ فارسی عمید

فنودن

فنودن
فریفته شدن. غره گردیدن:
بفنوده ست جهان بر درم و آب و زمین
دل تو بر خرد و دانش و خوبین بفنود (؟).
رودکی.
در رشیدی این بیت چنین آمده است:
بفنود تنم بر درم و آب و زمین
دل بر خرد و علم به دانش بفنود.
در لغت فرس اسدی بیتی دیگر هم از رودکی شاهد آمده که مغلوط مینماید. ملک الشعراء بهار در یادداشتهای خود بر لغت فرس این لغت را محرف غنودن دانسته است. در مورد معنی دیگر یعنی آسودن و خوابیدن که بعضی فرهنگ نویسان برای این کلمه آورده اند احتمال قوی این است که محرف غنودن باشد. (فرهنگ فارسی معین) ، آرام گرفتن. (یادداشت مؤلف) ، توقف کردن درگفتار و رفتار. (یادداشت مؤلف) ، نالیدن و زاری کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

تنودن

تنودن
بافتن نسج تاییدن، تار بافتن عنکبوت یا کرم ابریشم، لفافه کردن، فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار

شنودن

شنودن
گوش دادن با دقت درک کردن صوت بوسیله سامعه. توضیح در اصل فرق شنیدن با گوش دادن در اصل فرق دارد. شنیدن گوش دادنست بادقت: چون فریب زبان او دیدم گوش کردم و لیک نشنیدم. (نظامی هفت پیکر 176) ولی امروزه به معنی شنیدن به کار می رود، درک کردن بوی چیزی استشمام کردن بوییدن، اطاعت کردن فرمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار

غنودن

غنودن
خفتن، خوابیدن، درخواب شدن، آرمیدن، برای مِثال وگر بدکنی جز بدی ندروی / شبی در جهان شادمان نغنوی (فردوسی - ۵/۵۳۲)، با بخردان نشین چو بخواهی همی نشست / با نیکوان غنو چو بخواهی که بغنوی (فرخی - ۴۰۰)
غنودن
فرهنگ فارسی عمید