جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زنودن

زنودن

زنودن
زنوییدن. (لسان العجم شعوری ج 2 ص 45 و 48). شخولیدن و مویه و ناله کردن. (ناظم الاطباء) ، خفتن و خوابیدن و غنودن. (ناظم الاطباء). رجوع به زنوییدن شود
لغت نامه دهخدا

تنودن

تنودن
بافتن نسج تاییدن، تار بافتن عنکبوت یا کرم ابریشم، لفافه کردن، فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار

شنودن

شنودن
گوش دادن با دقت درک کردن صوت بوسیله سامعه. توضیح در اصل فرق شنیدن با گوش دادن در اصل فرق دارد. شنیدن گوش دادنست بادقت: چون فریب زبان او دیدم گوش کردم و لیک نشنیدم. (نظامی هفت پیکر 176) ولی امروزه به معنی شنیدن به کار می رود، درک کردن بوی چیزی استشمام کردن بوییدن، اطاعت کردن فرمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار